به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ برادر بزرگتر حاج شیخ علی حکیمی، استاد بزرگ علامه محمدرضا حکیمی، در چهلم بردارش دار فانی را وداع گفت و به برادر عالم خود پیوست.
علامه متولد ۱۴ فروردین ۱۳۱۴ شمسی در مشهد است. پدر ایشان عبدالوهاب، قبل از تولد او از یزد به خراسان رضوی مهاجرت کرده بود، که از معتمدین و محترمین بازار مشهد نیز بود.
در سال ۱۳۲۰ بود که حکیمی، تحصیلاتش را آغاز کرد. وی در سال ۱۳۲۶ وارد حوزه علمیه خراسان، مدرسه نواب، شد و تا ۲۰ سال از عمر علمی خود را در این حوزه به تحصیل دروس مقدمات و سطح، خارج، فلسفه، ادبیات عرب، نجوم و تقویم گذراند.
او علوم غریبه، رمل و اوفاق را نزد ابوالحسن حافظیان و شیخ مجتبی قزوینی آموخت. و اجازه اجتهاد را از آقا بزرگ تهرانی در سال ۱۳۴۸ شمسی دریافت کرد. در همین سال بود که آیت الله خمینی در پیامی که به ایشان ارسال کرده بود، در تاریخ ۱۳۴۸/۸/۲۸، او را با این جملات خطاب مورد خطاب قرار داده بود؛ «جناب مستطاب ثقة الاسلام آقای محمدرضا حکیمی، دامت افاضاته».
علامه حکیمی کسی بود که دکتر علی شریعتی اورا به عنوان کسی خود جهت هرگونه دخل و تصرف در آثارش، بعد از مرگ انتخاب کرده بود. در قسمتی از وصیت نامه دکتر علی شریعتی خطاب به علامه محمدرضا حکیمی آمده است: «کارهای اصلیام به همان علت همیشه، زندانی زمانه شده و به نابودی تهدید می شود، آنچه هم از من نشر یافته، به دلیل نبودن امکانات و کم بودن فرصت، خام و عجولانه و پرغلط و بد چاپ شده است و تمامی آن را نه به عنوان کارهای علمی، تحقیقی، که فریادهایی از سر درد، نشانه هایی از یک راه ، تکانهایی برای بیداری، ارائه طریق، طرحهایی کلی از یک مکتب، یک دعوت، جهات و ایدهها و بالاخره نوعی بسیج فکری و روحی در جامعه باید تلقی کرد و آن هم در شرایطی تبعیدی، فشار، توطئه، فرصت گذرا و حالتی که هر لحظهاش انتظار فاجعهای میرفت. آنها همه باید تجدید نظر شود، از نظر علمی غنی شود و خورشت بخورد، غلطگیری معنوی و لفظی و چاپی شود.»
از اهل بیت عصمت و طهارت نقل است: «هرگاه عالمی بمیرد رخنهای جبران ناپذیر در اسلام ایجاد میشود.»
از علامه محمدرضا حکیمی که به فیلسوف عدالت و مرزبان توحید شهرت دارد، بیش از ۴۵ اثر علمی بر جای مانده که هر کدام از آنها چندین جلد را شامل میشوند. بزرگترین اثر علامه، الحیاة، مجموعهای است ۱۲ جلدی از معارف اسلامی که ایشان همراه با، محمد حکیمی و مرحوم علی حکیمی، برادرانش، به چاپ رسانده اند.
این مجموعه کتاب دایرةالمعارف اسلام و شیعی خصوصا در زمینه اقتصاد اسلامی خوانده میشود و در کشورهای اسلامی استقبال خاصی از آن شده و به چندین زبان نیز برگردانده شده است. اصل کتاب به زبان عربی بوده که احمد آرام آن را به فارسی ترجمه کرده است.
به همین مناسبت با دو تن از دانشجویانی که با معارف این عالم بزرگ ارتباط داشتند و آثار علامه را مطالعه کردهاند، گفتگویی را داشتیم که در ادامه میخوانید؛
برای او؛ آن مرزبان توحید و فیلسوف عدالت
کوثر قاسمی، دانشجوی شیمی محض دانشگاه اصفهان و عضو جنبش عدالتخواه دانشجویی درپی درگذشت جانسوز فیلسوف عدالت گفت: تمام تعالیم قرآن و اسلام را در دو کلمهی «توحید» و «عدل» خلاصه شده میدید؛ توحید به عنوان مصحح رابطهی انسان با خدا و عدل نیز تصحیحکنندهی روابط انسان با انسان. عناوین «فیلسوف عدالت» و «مرزبان توحید» از شایستهترین القاب برای اندیشمندی بود که با بیش از هفتاد سال تدبر در آیات قران و روایات اهل بیت، همگان را حکیمانه به بازگشت به قرآن فرا میخواند و سالها تلاش کرد تا بگوید: «دین با فقر نمیسازد.» و هر جا که فقر باشد، دین نیست.
هنگامی که عدهای خواسته یا ناخواسته به تئوریزه کردن فقر میپرداختند و با تئوریزه کردن آن موجبات تطهیر سرمایهداری را فراهم میکردند، معتقد بود: «اگر انقلاب ها برای بر انداختن ریشه ظلم است، باید گام نخستین، و نخستین گام، در جهت بر طرف کردن ظلم، از مظلوم ترینها باشد، یعنی: محرومان... و گرنه قیام هایی خواهد بود در جهت جابجایی قدرت و ثروت، نه بیشتر.»
حکیمی که دغدغهی همیشگیاش عدالت اجتماعی بود، در آثارش بیش از همه از آرمان جامعه منهای فقر مینوشت و به احادیث معتبر در این زمینه رجوع میکرد. علامه حکیمی دربارهی تلاشش برای مقابله با فقر گفته بود: «با فقر مبارزه میکنیم، چون ابدیت انسانها را با خطر مواجه میسازد.» حکیمی با فقری که نه محصول بیکاری، که محصول کار زحمت کشان و ثروت سرمایهداران بود میجنگید و معتقد بود لازمهی تداوم انقلاب، نابودی ظلم و فقر است.
آخرین فریادهای حکیمی علیه فقر در آخرین کتابش "منهای فقر" که به همت مرتضی کیا گردآوری شده، این است: «بنابر آیات قرآنی و احادیث روشن و صریح و معتبر، هر حاکمیتی جامعه را و خانوارها را به منهای فقر نرسانده باشد، اسلامی نیست و اگر ارزشایی پدید آورده باشند، در عین اینکه آن ارزشها (اگر ارزش باشند) اهمیت خود را دارند، اما هرگز ارزش اصلی و درجه اول نیستند.»
محمدرضا حکیمی، عالم و عامل
صادق بشیره، دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق دانشگاه علوم قضایی درپی درگذشت علامه حکیمی اسلامشناس عدالتخواه گفت:
«درباره علامه محمدرضا حکیمی نگاشتن بخصوص در این زمانه آسان نیست. حتی به فرض اشراف کامل بر محتوای عظیمی و سترگی که او ارائه میدهد، نمیتوان و نباید آن را در یادداشت مختصری خلاصه کرد. به ویژه که همین محتوا نیز ممکن است محل اختلاف باشد و لااقل این چند روز بعد از فوت ناگوار او، چندان فرصت مناسبی برای مناقشه با دیگران نسبت به افکار و اندیشههایش نیست لذا فارغ از محتوا در مجال اندکی که دست داده، برخی از ویژگیهای مهم استاد حکیمی را بر خواهیم شمرد که او را به شخصیت بارز و نادری مبدل ساخته است. ویژگیهایی که حتما آشنایان با حکیمی اعم از موافقان و مخالفان، در مورد آنها نسبت به او اتفاق نظر خواهند داشت.
قبل از آن خوب است که کمی در محیط پیرامون خود سیر و نظر کنیم. به قحط علم و فقدان علما، به سطحی شدنها، به قلمفروشیها، به عالمان بیعمل، به شومنبازیهای شبهعلمی رسانهای و... در این میانه اوست که با انزوایی خودخواسته و هدفمند به دور از چشمها برای فکر کردن، برای انسان، برای عدالت و برای دین در تلاش است و قلم میزند. او صاحب اندیشه، سبک و مکتب و اصطلاحا دارای تز و دکترین است و پروژههای کلان و بنیادینی را دنبال میکند که ضمن ارزش علمی و نظری، اثرات مهم عملی و عینیای را نیز به همراه دارد. لذا او صرفا سر در آسمان و کتاب ندارد. پای در زمین و جای در میان مردم دارد.
از همه مهمتر این است که حکیمی به آنچه عالم است، عامل هم هست و در سراسر حیات بابرکت خود آنگونه زیسته که اندیشیده است. دغدغه فقر برای او دروغین و زمزمهای برای تظاهر به عدالتخواهی نیست. چونان دیگر کاخنشینانی که ظاهرا بر کوخنشینان ترحم میکنند و از درد فقر دم میزنند.
اینکه ابتدای بحث گفته شد، نوشتن از استاد حکیمی سخت است، علتش همین است که امروز مردم با همین کاخنشینها، تظاهرکنندگان و سطحینگرها بیشتر آشنایی دارند تا با او و مرام و مسلک و اندیشههایش. در این نقل به مضمون، چه جالب گفته بود برادر ارجمند جناب آقای فضلینژاد که متفکرین عدالت و استوانههای فکریای چون محمدرضا حکیمی را منزوی کردهایم و میخواهیم به عدالت دست پیدا کنیم!
اما امروز و در نبود او، مسئولیت اهل اندیشه و دغدغهمندان و عدالتپیشگان بیشتر است. او یک دم از تلاش نایستاد. حتی در انزوایش. به او قول بدهیم که پیگیر همین مرام دغدغهمند و تلاشگر و شرافتمند باشیم. این سلوک حکیمی در اندیشهورزی است که اهمیت دارد و میبایست الگو باشد و دنبال شود. بعد از آن اگر در محتوا نیز به مخالفت با او برسیم، ایرادی ندارد. بلکه اقتضای اندیشه نیز همین است.»
گزارش از محمد کفیلی